nokhodi maman

سونو هفته شش

1392/8/11 15:02
نویسنده : hani
238 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماه دو فرشته کوچولوی خودم امیدوارم که خوب به دل مامانی چسبیده باشید و تپل شده باشین

 

اول از همه عید غدیر رو بهتون تبریک میگم بعدم خاطرات روز سونو گرافی رو براتون مینویسم  تا بدونین مامانی چقدر استرس داشت تا شما خوشگلا رو ببینمقلب

 

شب دو شنبه که من اصلا خوابم نمیبرد از استرس تا صبح بیدار بودم وبعد نماز صبح آماده شودم وبابایی و مامانی جون رو بیدار کردم و گفتم بریم که من حالم خوب نیست بابایی هم که تو راه یواش رانندگی میکرد عزیزم به فکر ما بود تا قند تو دلمون آب نشه :-):-)خجالت 

 

منم بیشتر استرسی میشدم تا اینکه رسیدیم بعد از چند دقیقه حالی بدی داشتم یک شکلات از مامانی گرفتم کمی حالم بهتر شد و صدا زدن خانومایی که سونو دارن بفرمایین داخل اتاق وای پاهام میلرزید توان نداشتم همه رفتیم داخل خانومای باردار رو جدا بردن تو اتاق دیگه یکی یکی سونو ها انجام شد و الحمدالله همه مامان شده بودن تا اینکه نوبت من شد و خانوم دکتر بعد چند لحظه مکث که منم داشتم با دو تا دستام سرمو فشار میدادم گفت مبارکه خانوم  ماما رو صدا زد گفت بنویس دو تا ساک در این ابعاد نرمال خوب دیده شد و من دیگه حرف خانم دکترو قطع کردمو گفتم واقعا دوتاست گفت بله چشمکماچ

برای قلب هم انشاالله دو هفته دیگه هنوز خیلی فسقلین واییییی خداااااایا شکرتتتتتتتفرشته

بعداز تشکیل پرونده و تجویز دارو سریع اومدم بیرون مامانی سریع خودشو به من رسوند وگفت مامان جان چی شد گفتم خوبه خداروشکر رفتیم داخل آیانیور بابایی پایین بود مامانی هم همش بی طاقتی میکرد و میپرسید چندتاست بگو دیگه بگو منم اذیتش کردم گفتم میگم رسیدیم پایین 

 

الهیی بگردم بابایی روبرو آسانسور نشسته بود وای تا مارو دید از جاش مثل فنر پرید گفت چی شد مامانی گفت اذیت میکنه نمیگه گفتم خوبه اشک تو چشمای همه ما جمع شده بود گفتم دوتاست الحمدالله

وای شکرت همه اشک ریختن خداروشکر کردن وبقیه روزهارو هم سپردیم به خدا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nokhodi maman می باشد