بدون عنوان
به نام خدای مهربون هستی
سلام جیگرای مامان عشقای مامان وبابا
بعد از چند روز عذاب واسترس وخون ریزی که مامان مردوزنده شد وبا مشورت دکتر که استراحت مطلق شدم و چقدر بابایی ومامان جونی جوش زدن وای که چه روزهایی بود
دکتر اجازه داد بعد پنچ روز برم سونو والحمدالله خوشگلای مامان صحیح وسلامت بودن وقلب نازشون می طپید ومن خوشحال وخندون شدم واشک ریختم اما یک کیسه هماتوم که پر خون بود زیر ساکها تشکیل شده بود وباید استراحت مطلق میداشتم وبعد از رفتن پیش دکتر وقت گذاشت دکتر جون برای هفته آینده عمل سرکلاژ رو برام انجام بده که من حسابی استرس داشتم بله رسید روز 18آذر ماه وعمل به راحای انجام شد اما کمی سخت بود چون بعد از بهوش اومدن اذیت شدم مامانیای من ولی بازم فدای سرتون چون عاشقتونم شبم که مامانی جون وبابایی بالا سرم بودن بعدم ظهر مرخص شدم وعزیز جون زحمت کشیدنو ناهار برام فرستادن و خداروشکر خونه خوب بودم اما بی حال افتاده بودم تا دوروز بعد سرکلاژ باز خون ریزی بدی کردم که بابایی سریع خودشو رسوند خونه و با تماس به دکتر گفتن برین بیمارستان رفتم وباهزار تا دلشوره رسیدیمو با انجام معاینه وتزریق یک آمپول تپول تو کمرم بیهوش رفتم خونه تا شب خوابیدم والحمدالله بخیر گذشت و با مراقبت مامان عزیزم وبابایی تاشب بالا سرم بودن ودرد وخون ریزی کمتر شد
اماهمچنان لکه بینی های هماتومم هست واسترس هاشم هست اما خداروشکر میکنم که شما فرشته های من صحیح وسالمین